پایگاه شعرمذهبی به شمادوست گرامی خوش آمدمی گوید اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً - دوست گرامي شما مي توانيد اشعارخويش رابه وب سايت ماارسال تانمايش داده شود- شما مي توانيد جهت استفاده از اشعار شاعرومداح اهل بيت برادرحاج مهدي جهان ميهن باسبک جديد به لينک واقع در موضوعات سايت وياوب سايت شخصي ايشان مراجعه نماييد www.zeynabiuon@mailsara.comیاwww.zeynabiuon@mihanmail.irارسال فرمائید




   


   
موضوعات مطالب
صفحه اطلاع رسانی پایگاه بیت الائمه(ع)
اشعارشاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان (میهن)
متن اشعار اربعین حسینی
عکس های تاریخی وقدیمی مشهد(حرم امام رضا(ع))
شهادت امام حسن عسکری (ع)
متن اشعارولادت پیامبر(ص) وامام صادق(ع)
متن اشعار حضرت عباس (ع)
متن اشعار سینه زنی امام حسین (ع)
متن اشعارامام زمان (عج)
متن اشعارحضرت علی (ع)
متن اشعار رسوا.. (ص)
متن اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)
متن اشعار شهادت حضرت زهرا(س)
متن اشعار شهادت امام باقر(ع)
متن اشعار شهادت امام سجاد(ع)
متن اشعارولادت امام حسن عسکری (ع)
متن اشعاروفات حضرت معصومه (ص)
تصاویروعکس های مداحان اهل بیت (ع)
متن اشعارمحرم
متن اشعارامام رضا(ع)
متن اشعارمناجات باخدا
متن اشعار حضرت علی اصغر(ع)
متن اشعارحضرت علی اکبر(ع)
متن اشعارحضرت رقیه (س)
متن اشعار مسلم بن عقیل (ع)
متن اشعاردرباره کربلا
متن اشعار دهه فاطمیه
مباحث حقوقی(برای دانشجویان رشته های حقوق )
متن اشعار درمدح امام زمان(عج)
متن اشعاردرباره عیدنوروزوبهار
متن اشعارسیزده بدر
صفحه برچسب های وبلاک
احادیث حضرت زهرا(س)
اشعاروفات حضرت ام البنین (س)
متن اشعارولادت حضرت زهرا(س)
متن پیامک روز زن -همسر
متن اشعارولادت امام محمدباقر(ع)
متن اشعارماه رجب
متن اشعارولادت امام جواد(ع)
متن اشعارولادت حضرت علی(ع)
صفحه سیاسی
متن اشعاروفات حضرت زینب(س)
متن اشعارعیدمبعث
متن اشعارولادت امام حسین (ع)
متن اشعارولادت حضرت عباس(ع)
متن اشعارولادت امام سجاد(ع)
متن شعردرباره کاظمین
متن شعردرباره نجف
متن شعر درباره سامرا
متن شعردرباره کربلا
متن شعردرباره مدینه
اشعارولادت امام زمان (عج)
متن اشعارصلواتی
متن اشعارولادت حضرت رقیه(س)
متن اشعارماه مبارک رمضان
روزنامه ها وخبرنامه های کشوری
صفحه تبلیغات وخریدوفروش رایگان اجناس شما(اقتصادی)
متن اشعاروفات حضرت خدیجه (س)
متن اشعارولادت امام حسن مجتبی(ع)
متن اشعارشبهای قدر(لیله القدر)
مطالب متفرقه وب سایت
متن اشعارعیدسعیدفطر
تصاویر متحرک
تصاویر متحرک
اشعارسالروز تخریب بقیع
متن اشعارمراسم عروسی- دامادی
اشعارشهادت امام صادق(ع)
متن اشعاردهه کرامت
متن اشعارولادت حضرت معصومه
اشعارولادت امام رضا(ع)
متن اشعاراستقبال از محرم
متن اشعارشب اول محم
متن اشعارشب دوم محرم
متن اشعارشب سوم محرم
متن اشعارشب چهارم محرم
متن اشعارشب پنجم محرم
متن اشعارشب ششم محرم
متن اشعارشب هفتم محرم
متن اشعارشب هشتم محرم
متن اشعارشب نهم محرم
متن اشعارشب دهم محرم (عاشورا)
اشعارحرکت کاروان کربلا
تحقیق آماده (دانشگاه .دبیرستان.دبستان.راهنمایی)
متن اشعارشهادت امام جواد(ع)
متن اشعارسالروز ازدواج حضرت علی(ع) وحضرت زهرا(س)
متن اشعارحربن ریاحی
شگفتی های قرآن
متن اشعارروز عرفه
لینک مستقیم به مطالب وب سایت های دوستان
کتابخانه الکترونیکی
دانلود نوحه (صوتی وتصویری)
استخاره
متن اشعارعیدغدیرخم
فایل های اشعارمذهبی (به صورت word)
متن اشعاررحلت پیامبر(ص)
فروشگاه بیت الائمه(س)
نويسندگان وب سایت
آمار و امكانات
»تعداد بازديد امروز:

طراح قالب

Template By:

درباره وبگاه

وب سایت پایگاه شعربیت الائمه (ع)باترویج اشعارمذهبی ونوحه وسینه زنی و... طراحی گردیده که به یاری خداونظرات شمادوستان کارخویش راادامه ودرزمینه ائمه اطهار(ع)گام برمی دارد.
لينك دوستان
»

»

»

»

»

»

»

»

فروشگاه تجارت حلال
فروشگاه هایپرثنا
سایت آپلود2
غریب مادر (شعر آیینی)
سایت هیئت های خراسان رضوی (لیست هیئت ها)
ساخت اسلایدمتحرک
وب سایت تکدید(شعر)
وب سایت شعر(مجتبی دسترنج)
وب سایت یاس کبود
معاونت حقوقی مجلس( کتابخانه)
دانلودنوحه
پایگاه تخصصی اهل بیت
ديوان شعر اهل بيت ع
وب باشگاه شعرآئینی
وب سایت توصیه های اخلاقی و..
وب سایت یامرتضی علی (ع)
وب سایت شوریده (دانلودنوحه)
در گذرگاه زمان
عطش روضه
وب سایت تقاطع
وب سایت زندگینامه مشاهیرواشخاص معروف و..
وب سایت اسلامیه
وب سایت بینات
علوم غریبه و...
شگفتی های قرآنی
وب سایت حکایات وحکمت
وبلاگهای منتخب درمیهن بلاگ
وبلاک هیئت محبان الزینب(س) جاده سیمان
سامانه ارسال پیام رایگان(پرند)
سامانه ارسال پیام رایگان(گیل پیامک)
سامانه ارسال پیام رایگان(پارسه)
سامانه ارسال پیام رایگان2
سامانه ارسال پیام رایگان
وب سایت های ارئه دهنده بنررایگان
ساخت بنر رایگان
سایت بعثه مقام معظم رهبری خراسان
سایت دانشگاه علمی کاربردی شهرداریهای خراسان
پایگاه مداح اهل بیت علیمی
پایگاه شخصی حاج مهدی اکبری
پایگاه شخصی حاج محمودکریمی
مرکز تنظیم آثارآیت ا... بهجت
سایت آیت ا... حکیم
سایت آیت ا... مدرسی
سایت بنیاداسلامی آیت ا... خویی
سایت آیت ا... وحیدخراسانی
سایت آیت ا...میرزاجوادتبریزی
مجمع احیای غدیر شهرستان ساری
پایگاه تخصصی اشعار اهل بیت
سازمان بسیج مداحان همدان
هئیت محبان الزهرا(س)بسیج بیشه سر
هیئت رزمندگان اسلام
پایگاه سادات
بانک اطلاعات شهرمشهد مقدش
هیأت مذهبی باب الحسین(علیه السلام)مشهد
هیئت حیدر کرار - مشهد مقدس
هیئت متحده غمزدگان حضرت رقیه (س) مشهد
پایگاه اطلاع رسانی جلسات هیئت های مذهبی
هیئت مکتب الحسین(ع) اصفهان
سایت هیئت محبان الرضا(ع)
سایت محمل (اشعارمذهبی)
وب سایت شخصی شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان میهن
مداحی وشعر
مشق هیئت (اشعارمذهبی )
وب سایت صلوات آنلاین
هیئت قمربنی هاشم
مسکین باخرزی
وب سایت عمیت عین لاتراک
هیئت کف العباس (ع)رودسر
پایگاه تخصص مدح
ازدحام گودال (شعر)
فریادالعطش (شعر)
وبلاک شعرشاعر(شعر)
وبلاک سهیل عرب(قاسم بن الحسن(ع))
وبلاک غمخانه رباب (س)
لیست کامل سایت های خبری ، روزنامه ها و خبرگزاری های فارسی
پایگاه های اطلاع رسانی و روزنامه های کشور
فهرست روزنامه های ايران
وبلاک باب الحرم جدید(شعر)
وبلاک کربلا
شعر
وبلاگ رضیع الحسین(ع)
اوج پرواز
مداحین اشعار
وبلاگ اشعار کامل شاعران
سایت هیئت محبان الرضا(ع)
سایت سادات
رئوف اهل بیت (شعر)
هیئت انصارالرضاع(مشهد)
هئیت جنت العباس اصفهان
وبلاک خادمین حسین بن علی آبدانان
سایت هیئت های تهران
سایت حسینیه (نوحه )شعر
سایت باب الحرم (جدید)
بزم اشک (شعرمداحی)
سایت فاطمه(س)
سایت قائمیه اصفهان(دانلودنرم افزار)
بانک اشعارمذهبی2
مادحین (اشعارمذهبی)
دینی(اشعار)
اشعار(یاحسین)
سایت اشعارمذهبی
سایت مداحی (متن اشعارمذهبی)
خیمه دلسوختگان
سایت حرم شاه
بانک اشعارمذهبی
2- پخش زنده از حرم های ائمه (ع)
1- پخش زنده از حرم های ائمه (ع)
پخش زنده حرم حضرت عباس(ع)
پخش زنده حرم امام رضا (ع)
پخش زنده ومستقیم حرم امام حسین (ع)
سایت امام 8
سایت معراج
سایت باب الحرم
بعثه مقام معظم رهبری (خراسان رضوی)
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

آرشيو مطالب
پيوند هاي روزانه
» متن اشعاروفات حضرت زینب(س)5

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جا دارد اگر فلک کنون گریه کند

با زخم دل و سوز درون گریه کند

تو زینبی و مهدی زهرا شب و روز

از بهر اسارت تو خون گریه کند

سیدهاشم وفایی

در کرببلا به دردها درمان داد

جان داد ولی جان به ره جانان داد

بر برگ گل لاله نوشتند به خون

از هجر حسین، زینب آخر جان داد

 سیدهاشم وفایی

من شیردخت شیر خدایم

مرآت سیدالشهدایم

من زینبم که زِینِ‌‌اب استم

نایب ‌مناب فاطمه هستم

مردانگی فتاده به خاکم

روح حسین در تن پاکم

ناخوانده‌درس، عالمه‌ام من

قرآن دست فاطمه‌ام من

تحسین کند پدر سخنم را

بوسیده فاطمه دهنم را

مرآت حسن حی مجیدم

یک روزه مادر دو شهیدم

من خواهر امام حسینم

سرتا قدم تمام حسینم

روزی که چشم خویش گشودم

اول دل از حسین ربودم

نزدیک بود بال درآرم

تا سر به شانه‌‌اش بگذارم

او سر گذاشت بر روی دوشم

با چشم خویش گفت به گوشم

کای مادر صبور بلاها

ای قهرمان کرب و بلاها

ای خواهری که مادر مایی

در موج خون پیمبر مایی

لبریز شور آل محمّد

سنگ صبور آل محمّد

سرمایۀ بزرگ ولایت

مانند من چراغ هدایت

یاد آر دشت کرب و بلا را

با من بنوش جام بلا را

تو خواهر امام حسینی

هم‌سنگر امام حسینی

باید تو داد من بستانی

باید به کوفه خطبه بخوانی

تو آبروی خون خدایی

تو قلب سیدالشهدایی

باید به قتلگاه بیایی

باید زبان به شکر گشایی

باید به سوگ من بنشینی

باید سرم به نیزه ببینی

آماده باش بهر اسارت

در این اسارت است بشارت

با گوش جان هرآنچه شنیدم

گویی به چشم دل همه دیدم

بر یاس چهره ریخت گلابم

در اشک دیده بود جوابم

کای دختر علی به فدایت

توحید زنده‌ای شهدایت

من آمدم که یار تو باشم

با خطبه ذوالفقار تو باشم

من پاسدار خون تو هستم

عهدی است با خدای تو بستم

آوای وحی توست به گوشم

فریاد خون توست خروشم

من بر بلای تو سپر استم

من با سر تو همسفر استم

تو سایه‌بان محمل من باش

بر نی ستارۀ دل من باش

ترویج کربلای تو با من

تفسیر آیه‌های تو با من

از سنگ، لالۀ ظفر آرم

تا صبر را ز پای درآرم

من قهرمان کرب و بلایم

من روضه‌خوان طشت طلایم

آنجا اسیر نه که امیرم

بالله شود یزید اسیرم

میثم قسم به همت زینب

زهد و عفاف و عصمت زینب

سازگار

السلام ای ملیکه ی دنیا

السلام ای شفیعه ی عقبی

السلام ای زلال تر از اشک

السلام ای مطهر والا

نوه ی دختری پیغمبر

نور چشمان سید بطحا

مثل آیینه ی تمام نما

روی تو شد خدیجه در زهرا

خوش به حال علی که گردیده

نام پاک تو زینت بابا

صد هزاران فرشته می خواهد

تا کشد ناز دختر مولا

بال جبریل بالش سر تو

سایه بان تو قامت طوبی

دور گهواره ات چه می بینم

لشگری صف کشیده از حورا

همه در نوبت اند تا گیرند

بوسه از زیر خاک پای شما

قدری آهسته وحی نازل شد

بر وجود مقدس طاها

کلیات کلام حق گردد

بی کم و بیش این چنین معنا

واجب الاحترام شد زینب

دختر ارشد کنیز خدا

هر که گرید برای این دختر

اجر آن می شود معادل با…

گریه بر غربت امام حسن

گریه بر داغ سیدالشهدا

مادر عشق دختر حیدر

لب کنم باز بهر مدح و ثنا

در طریق تو مست باید شد

از طهوران باده ی الا

هر دلی شد دخیل گیسویت

در قیامت نمی شود رسوا

ما گدایان بین راه توایم

عُلیا حَضرتا تَصَدّقْنا

کرم از توست ور نه کاسهٔ ما

به خدا نیست مستحق عطا

من چه گویم که آیه ی قرآن

ز کراماتتان بود گویا

قرص نان تو می کند نازل

هل اتی بر سر آل کسا

چه سحرها نماز شب خواندم

تا که شاید تو را کنم پیدا

همه شب های تو مسیحه ی عشق

می دهد بوی لیلة المحیی

در قنوت تهجدت دیدم

رتبه های مقام محمودا

در رکوع تو جلوه های خضوع

سجده ات مست ربی الاعلی

نفحات مقدست بانو

زنده سازد دو صد مسیحا را

شصت و نه بار ذکر یا زینب

رمز توحید را کند افشا

هر که آواره ی حسینت شد

در حریم تو می کند ماوا

خاطرت را ز بس خدا می خواست

با حسین آفرید قلب تو را

السلام ای شریکة الارباب

فانیاً لِلحَسَن سر تا پا

تا که مهر تو در دلم باشد

سایه ی عشق بر سرم بادا

دست گردان شدی میان حرم

تا رسیدی به دامن لیلا

بین هر تای معجرت بینم

آیه ی کاملی ز حجب و حیا

در چهل سال گفته همسایه

که ندیده است سایه ات حتی

کسب فیض از تو کرده اُمّ بنین

تا که گردیده مادر سقا

آمدی تا که پر کنی این جا

جای مادر میان بیت ولا

آمدی و چه زود می پیچد

بین خانه صدای «وا اُمّا»

کاش این جا تمام می شد کار

تازه آغاز می شود غم ها

دومین داغ داغ محراب است

فرق منشق و ناله ی ابتا

سومین غربتت به یک تشت است

لب خونین و ذکر واحسنا

مادر درد السلام علیک

صاحب هر مصیبت عظما

جبرئیل دلم خبر داده

می شوی از حبیب خود تو جدا

چه می آید سرت خدا داند

الامان الامان ز عاشورا

بین گودال بنگری زینب

یک گلویی که گشته «منحوراً»

ناله هایی ضعیف می آید

گوییا در میان هلهله ها

هاله ی نور گوشه ی مقتل

ناله های غریب واغوثاً

مادرت بود و دور تا دورش

آسیه، مریم، هاجر و حوا

ناله می زد حسین من کشتند

با لب تشنه بر لب دریا

یک سوالی برای من مانده

بی جواب ای عقیله ی دنیا

تو چه دیدی کسی نمی داند

که زدی ناله آه «یا جدا»

از چه بر جد خود نشان دادی

تن بی سر با دو تا هذا

این حسینت مُرملٌ بِدماء

گشته جسمش مُقطّع الاَعضاء

مو کَنان سوی خیمه گاه مرو

بهر بوسیدن گلو بازآ

سر خود را بلند کن بنگر

روی نیزه سری رود بالا

کاش دشمن دگر حیا می کرد

ختم می شد مصیبتت این جا

بوی جسم حسین می آید

از چهل نعل تازه در صحرا

بعد از آن شد رسالتت آغاز

ای علمدار صبر، روح وفا

این قصیده دگر کنم کوتاه

با تمام قصور ای والا

دامنت را به گریه می گیرم

تا نمایی برات ما امضاء

نذر کردم اگر رسیدم من

زنده در آن حریم و صحن و سرا

هر قدم نام تو فقط ببرم

تا کنم در حرم به پا غوغا

در شب عید خواهشی دارم

می پذیری ز نوکرت آیا؟

آبرودار بر گل نرگس

بنما تو سفارش ما را

از حبیبم بخواه برگردد

از سفر آن امام خوبی ها

با تمام وجود می گویم

اعتقادم میان لوح قضا

قاسم نعمتی

بُوَد آخرین لحظۀ عمر من

اَلا شام غم با تو گویم سخن

چه خوش بود آیین غم خواریت

ز آل علی میهمان داریت

دگر جانم از غصه بر لب رسید

گذشت آنچه از تو به زینب رسید

خداحافظ ای شهر آزارها

خداحافظ ای کوی و بازارها

خداحافظ ای شاهد جنگ ها

خداحافظ ای بارش سنگ ها

خداحافظ ای شهر رنج و بلا

خداحافظ ای چوب و طشت طلا

خداحافظ ای قصۀ بزم می

خداحافظ ای رأس بالای نی

خداحافظ ای شهر دشنام ها

خداحافظ ای کوچه ها، بام ها

خداحافظ ای سنگ خون و جبین

خداحافظ ای سیدالساجدین

خداحافظ ای رنج ها، دردها

خداحافظ ای خاک ها، گردها

خداحافظ ای ناقۀ بی جهاز

خداحافظ ای اختران حجاز

خداحافظ ای خاک ویران سرا

خداحافظ ای آل خیرالورا

خداحافظ ای خردسال اسیر

خداحافظ ای چار ساله صغیر

خداحافظ ای یاس نیلی شده

یتیم نوازش به سیلی شده

همین جا خودم دیدم از خون خضاب

سر نیزه ها هجده آفتاب

همین جا کنارم نی و دف زدند

به دیدار هیجده گلم صف زدند

همین جا دلم شد ز غم چاک چاک

که خورشیدم افتاده بر روی خاک

همین جا به زخمم نمک می زدند

عزیز دلم را کتک می زدند

همین جا به فرقم عدو خاک ریخت

به روی گلم خاک و خاشاک ریخت

همین جا ز غم جان من خسته بود

که ده تن به یک ریسمان بسته بود

همین جا ز غم بود جان بر لبم

که بنشسته طی شد نماز شبم

همین جا به ما خصم دشنام داد

حسینِ مرا خارجی نام داد

همین جا دو چشمم ز خون تر شده

که یاسم به ویرانه پرپر شده

همین جا به ویرانه بلبل گریست

غریبانه بر غربت گل گریست

همین جا ز غم جانم آمد به لب

که در گِل گُلم دفن شد نیمه شب

دریغا که آن گوهر پاک رفت

چو زهرا غریبانه در خاک رفت

الا ای همه نسل ها بعد من

بگویید از قول من این سخن

که زینب بدین کوه اندوه و درد

به موج بلا چون علی صبر کرد

خدا داند و غصه های دلش

که داغ حسینش بُوَد قاتلش

مرا یک جهان درد و داغ و غم است

که توصیف آن بر لب میثم است

سازگار

و قبل از این که مرا هم از این سرا ببرید

کمک کنید مرا سمت کربلا ببرید

تمام قامت من را شکسته داغ حسین

کمک کنید مرا دست بر عصا ببرید

در آن غروب فدایش شدم قبول نکرد

اگر که قابلم اکنون مرا فدا ببرید

کمی ز خون دل عمه رنگ بردارید

برای موی سفیدم کمی حنا ببرید

به خیمه سوختم اما دوباره می سوزم

در آفتاب اگر بستر مرا ببرید

کنار بستر من روضه ای بخوانید و

مرا میان همین اشک و گریه ها ببرید

همان که خون سرم پای نیزه اش می ریخت

مرا به دیدن خورشید نیزه ها ببرید

همان کسی که سرش زیر دست و پا افتاد

مرا به شِکوه از آن شام پر بلا ببرید

مرا لباس اسیری کفن کنید و سپس

حسین حسین بگویید و کربلا ببرید

رحمان نوازنی

هنگامۀ وصال من و دلبرم شده

این الحسین زمزمۀ آخرم شده

چشمم به راه مانده کجایی عزیز من

پیراهن تو گرمی بال و پرم شده

از گریه پینه بسته دگر چشم های من

عالم سیاه پیش دو چشم ترم شده

موی سپید و قد کمانم چه دیدنی ست

غم های کربلاست چنین یاورم شده

من پیر سالخورده ام و دست های من

محتاج شانه های علی اکبرم شده

از خاطرم نمی رود آن لحظۀ فراق

ناله زدی که وقت وداع از حرم شده

من بین قتلگاه تو جان دادم ای حسین

این چند ماهه جان تو درد سرم شده

می خواستم بغل کنمت جان تو نشد

نیزه شکسته زحمت این پیکرم شده

من پا به پای پیکر تو ضربه خورده ام

سرتا به پا تمام تنم پُر ورم شده

دشمن همینکه پا به روی چادرم گذاشت

گفتم به خویش ارثیۀ مادرم شده

قاسم نعمتی

جان و دلم فدای تو ای دلبرم، حسین

دیگر رسیده است دم آخرم حسین

من رو به کربلای تو خوابیده ام اخا

دیدار من بیا، پسر مادرم حسین

چیزی نماند از تو بجز کهنه پیرهن

این یادگار توست کنون در برم حسین

یک سال و نیم رفته ز عمر و نمی شود

درد نبودنت بخدا باورم حسین

یک سال و نیم مثل رباب تو می زدم

بر صورتم، ز داغ علی اصغرم حسین

پیچیده است وقت اذان توی گوش من

” الله اکبر ” علی اکبرم حسین

یادم نمی رود که صدای تو قطع شد

افتاد دلهره به میان حرم حسین

بالای تل دویدم و دیدم که، می خوری…

…شمشیر و نیزه، پیش دو چشم ترم حسین

چهره کبود بود شب غارت حرم

هر دختری که بود به دور و برم حسین

در کربلا زدند به پیشانی تو سنگ

در شام سنگ خورد همه پیکرم حسین

هر چه گذشت بین محل یهودیان

با خود به زیر خاک سیه می برم حسین …

رضارسول زاده

زینبم یار آشنای توام

جای مانده ز کربلای توام

شعله سر می کشد ز نالۀ من

من عزادار نینوای توام

تشنه لب لحظه های آخر عمر

یاد سقای با وفای توام

بسترم زیر تابش خورشید

روضه خوان یاد بوریای توام

یاد گل های پرپر باغ و

بدن زیر دست و پای توام

وای از آن دم که حنجر تو شکست

یاد آن آخرین صدای توام

یاد راس تو روی نیزه و آن

پیکر بر زمین رهای توام

زخم خورده ز وقت وا شدنِ

پای دشمن به خیمه های توام

دم آخر بیا به بالینم

که دوباره رخ تو را بینم

 رضارسول زاده

دوستان شرح گرفتاری من گوش کنید

قصه ی عشق و وفاداری من گوش کنید

در ره دین خدا یاری من گوش کنید

داستان غم و غمخواری من گوش کنید

گر چه این قصه ی جانسوز به گفتن نتوان

نه به گفتن نتوان بلکه شنفتن نتوان

پرورش یافته ی مدرسه ی الهامم

زینت شیر خدا شیر زن اسلامم

دختر دخت نبی امّ مصائب نامم

کرد لبریز ز غم ساقی گردون جامم

صبر بی صبر شد از صبر و شکیبائی من

ناتوان شد خرد از درک توانائی من

پیش هر حادثه ای آنکه قد افراخت منم

آنکه بر تیر بلا سینه سپر ساخت منم

آنکه بر نزد بلا هستی خود باخت منم

وآنکه با آتش غم سوخت ولی ساخت منم

باغبانم من و غارت شده یکجا باغم

ظلم بگذاشته هی داغ به روی داغم

هستی خود به ره حضرت داور دادم

آنچه دادم به ره دوست سراسر دادم

نه ز کف جدّ عزیزی چو پیمبر دادم

پدرو مادر و فرزند و برادر دادم

گر چه یکروز دلی شاد نبوده است مرا

لیک در صبر جهانی بستوده است مرا

چه بگویم چه ستمها به سرم آوردند

طفل بودم که گل خاطر من پژمردند

پیش من در پَسِ در مادر من آزردند

ریسمان بسته به مسجد پدرم را بردند

من هم استاده و این منظره را می دیدم

مات و وحشت زده می دیدم و می لرزیدم

بعد از این حادثه دشمن ز سرم افسر برد

وز سر من صدف خاک گران گوهر برد

چرخ پیر از بَرِ من تازه جوان مادر برد

نه همین مادر من مادر پیغمبر برد

خفت در خاک و مرا جفت غم و ماتم کرد

مادرم رفت و ز غم قامت بابم خم کرد

مادری دیده ام و پهلوی بشکسته ی او

ناله ی روز و شب و گریه ی پیوسته ی او

کشتن محسن و آن طایر بشکسته ی او

ناتوانیّ و نماز شب بنشسته ی او

مادر از من رخ نیلی شده بر می گرداند

بیشتر ز آتش غمها دل من می سوزاند

پدرم داد شریک غم خود را ازدست

دَرِ دل جز به غم فاطمه بر غیر ببست

وز همه خلق برید و به غم او پیوست

زانوی خویش بغل کرده و در خانه نشست

داغ مادر زده آتش به جگر از یکسو

غربت و خانه نشینیّ پدر از یکسو

بود در سینه هنوز آتش داغ مادر

که فلک طرح دگر ریخت مرا سوخت جگر

سحرم داد منادی خبر مرگ پدر

خبر قتل پدر داد قضا بر دختر

دیدم آن تاج سرم را که دو تا گشته سرش

بسته خون سر او هاله به دور قمرش

بعد از آن بود دلم خوش که برادر دارم

به سرم سایه ی دو سرو صنوبر دارم

دو گل سر سبد از باغ پیمبر دارم

دو برادر ز دو عالم همه بهتر دارم

غافل از آنکه کنون درد من آغاز شده

به رُخم تازه دَرِ غصه و غم باز شده

پس از آن رخت عزا بهر حسن پوشیدم

جگر پاره ی او را به لگن خود دیدم

شرح دفنش چو ز عباس جوان بشنیدم

تیرباران شدن جسم حسن بشنیدم

رفت از دست ، حسن ، گشت دلم خوش به حسین

شد مرا روح و وان ، قدرت دل ، نور دو عین

بعد از آن واقعه ی کرببلا پیش آمد

گاه جانبازی در راه خدا پیش آمد

سفر تشنگی و داغ و بلا پیش آمد

چه بگویم که در این راه چها پیش آمد

این سفر بود که با هستی من بازی کرد

قامتم خم شد و اسلام سرافرازی کرد

آنکه را بود برادر به سفر من بودم

تیر غمهای ورا گشت سپر من بودم

کرد از هستی خود صرف نظر من بودم

کرد قربان برادر دو پسر من بودم

دست گلچین دو گل احمر من پرپر کرد

ره سپر سوی جنان بدرقه ی اکبر کرد

خواهر اینگونه کجا دهر به خاطر دارد

به رهش بهر برادر دو پسر بسپارد

جسمشان چونکه برادر به حرم می آرد

مادر از خیمه ی خود پای برون نگذارد

دیدم ار دیده ی او چهره ی خواهر بیند

شبنم شرم به گلبرگ رخش بنشیند

روز عاشور چگویم به چه روز افتادم

داستانی است که هرگز نرود از یادم

هیجده محرم خود را همه از کف دادم

کوه غم شد دل و چونان که ز پا افتادم

روز طی گشته نگویم که چه بر ما آمد

شب جانکاه و غم افزا و محن زا آمد

آن زمان گو که بگویم چه بدیدم آنشب

خارها بود که از پای کشیدم آنشب

تا سحر از پی اطفال دویدم آنشب

داد روی سیه و موی سپیدم آنشب

آنکه می سوخت به حال دل ما آتش بود

کاست از عمر من و سرکشی خود افزود

شب من یکطرف و جمع پریشان یکسو

هستی سوخته یکسو دل سوزان یکسو

مادران یک طرف و نعش عزیزان یکسو

کودکی گم شده در دشت و بیابان یکسو

چه بگویم چه شبی را به سحر آوردم

با نماز شب بنشسته ی خود سر کردم

با اسارت پی آزادی قرآن رفتم

با یتیمان و سر پاک شهیدان رفتم

راه ناطی شده در کوفه به زندان رفتم

گنج بودم من و در شام به ویران رفتم

بهر اطفال چو احساس خطر می کردم

خویش بر کعب نی خصم سپر می کردم

گر چه هر غم بنوشتند به پیشانی من

عالمی گشته پریشان ز پریشانی من

چشم تاریخ ندیده است بخود ثانی من

قدرت روح مرا بین ز سخنرانی من

که شهادت ز برادر شده تبلیغ از من

و آن بیانی که کند کار دو صد تیغ از من

شامیان هلهله ی فتح در این جنگ زدند

ما عزادار ولی در بر ما چنگ زدند

در دل ریش از آن چنگ زدن چنگ زدند

بر سَرِ بام شده بر سَرِ ما سنگ زدند

طاق شد طاقتم از محنت و بی تاب شدم

شمع سان ز آتش غم سوختم و آب شدم

در سفر شاهد هجده سر بی تن گشتم

شاهد راه حق و عشق برادر گشتم

قصه کوته ز سفر سوی وطن برگشتم

لیک با همسر خود تا که برابر گشتم

آمد از دور ولی تا نظر انداخت مرا

مات و حیرت زده شد بر من و نشناخت مرا

این سفر موی من آشفته تر از حالم کرد

همچنان طایر بشکسته پر و بالم کرد

قامت چون الفم دید و ز غم دالم کرد

حسرت و داغ و غم و درد به دنبالم کرد

گشت پشتم خم و رختم سیه و موی سپید

جای من کوه اگر بود ز هم می پاشید

کن از این قصه ی پر غصه گذر انسانی

دیگر از ماتم من نام مبر انسانی

زدی آتش به دل جن و بشر انسانی

چونکه ریزی ز سر خامه شرر انسانی

گر چه پر شور سرودی نمک از ما داری

گر چه شیرین شده شعرت کمک از ما داری

انسانی

 ای وجودت تمام ثار ا…

وی علمـدار بـام ثار ا…

پایــدار همیشه ی توحید

پاسـدار قیــام ثار ا…

به تو دین متکی است تا محشر

از تـو پاینـده نام ثار ا…

به قیام حسین ‌گونه ی تو

تـا قیـامت سلام ثار ا…

هر کلام تو یک حماسه ی خون

هـر نفس یـک پیــام ثار ا…

همره و هم‌ مـرام و همسنگر

همـدم و هـم‌کـلام ثار ا…

ذوالفقـارِ زبـان تـو در کام

تیـغ حـق در نیــام ثار ا…

نام تو، وصف تو، فضیلت تو

سخنِ صبح و شـام ثار ا…

دل نــورانی تــو از آغـاز

بــود بیــت‌الحرام ثار ا…

چون تو خواندی خطابه، خونِ گلو

گشت شیرین به کام ثار ا…

صحبتت، چشمه‌های علم علی

حــرمتت، احتــرام ثار ا…

بی تو دین را بقا نبود، نبود

کربـلا کربــلا نبـود، نبود

*****
صبـر یـک قطره و تـو دریایی

حلـم یک لالـه و تـو صحرایی

بعد حیدر تو حیدری به سخن

بعـد زهــرا فقـط تــو زهرایی

هاجـر دو ذبیحِ خفته به خون

مریــم هیجــده مسیحـــایی

قیمت اشک توست خون حسین

بلکه خود یک حسینِ تنهایی

قهرمان، شیرزن تو را خوانم؟

بـه خــدا فـوق فوق اینهایی

علم یـک آیـه و تویـی قرآن

علم یک صورت و تو معنایی

پـدرت زینـتِ تمـام وجـود

تـو کـه هستــیِّ زیب بابایی

برده دل از حسین، یک نگهت

بس‌که در چشـم او دل‌آرایی

مادر زهد و عصمت و تقـوا

دختر قدر و نور و طاهـایی

فاتـح کـربلا و کـوفه و شام

صـاحب خطبه‌هـای غرایـی

هر بلایی به چشم تو زیباست

خود به چشم خدا چه زیبایی

شهدا از تو زنـدگی دارند

انبیا هم بـه تو بدهکارند

*****
تو ز تجلیل برتری زینب

تو هماننـد مادری زینب

تا صدایت به کوفه گشت بلند

همه گفتند حیدری زینب

بــاعث سرفـــرازی اســلام

با سرِ شش برادری زینب

جز امامت که هست خاص حسین

بـا امـامت برابری زینب

منجـی چارمیـن ولـیّ خـدا

در کنـار بـرادری زینب

به خدا غیـر چــارده معصوم

از همه مردها سری زینب

همچنان از خطابه‌ات پیداست

که تو زهرای دیگری زینب

دخت زهرا، ولی کدامین دخت

دختِ اسلامْ‌پروری زینب

بلکه همـراه مـادرت زهـرا

مــادرِ اهل محشری زینب

تــو بــه نخــل امیــدِ ثــار ا…

ریشه و شاخه و بری زینب

خلق را سر به سر در آن صحرا

ذکر یا زینب است و یا زهرا

*****
لب خود تا به خطبه وا کردی

بـاالله اعجـازِ مرتضـی کردی

کوفـه شـد کـربلای دیگر تو

شـام را هـم تـو کـربلا کردی

تو به یک خطبه، حقّ و باطل را

تـا قیـامت ز هـم جـدا کردی

مثـل مـادر بـرای یــاری دین

بارهـا خـویش را فــدا کردی

جان به کف داشته چهل‌منزل

بـه امــام خــود اقتـدا کردی

در قنوت نماز شب به حسین

اشک افشانـدی و دعـا کردی

دست‌هــای یزیـد را بستــی

نهضت شـام را بـپـا کـردی

بـا نگـاه حسیـن از دل طشت

چشم خود بستی و حیا کردی

تو بـه گـودال شکرهـا گفتی

تو کـه تقـدیر از خـدا کردی

چه کشیـدی مگر به بزم یزید

کـه گریبـان خـود قبا کردی

لب و دندان و چوب و طشت و شراب؟

از چـه رو آسمـان نـگشت خـراب؟

*****
نفست جـانِ سیدالشهداست

روح و ریحان سیدالشهداست

قامتت در ریـاض رضوان هم

سرو بستـان سیدالشهداست

خطبه‌های همیشـه زنده ی تو

متن قـرآن سیـدالشهداست

از سر نیـزه‌ها به زخم سرت

چشم گریان سیدالشهداست

عضو عضو تو ای همه توحید

پر ز ایمـان سیـدالشهداست

می‌توان در مقام و وصف تو گفت

آنچه در شان سیدالشهداست

در ثنـایت به نیزه در حرکت

لب عطشـان سیدالشهداست

نامه عاشقانــه‌ات بــه خـدا

جسم عریان سیدالشهداست

تا زمین و زمان به امر خدا

تحت فرمان سیدالشهداست

نـام تـو، مدح تو، فضائل تو

ذکـر یاران سیدالشهداست

از خـداوندگار و خلق مدام

به تو و صبر تو، سلام سلام

*****
سرفرازی که شد خمیده، تویی

وارث مـــادر شهیــده تــویی

آنکه خورشیدِ خفته در خون را

شسته با اشک هر دو دیده تویی

آنکـه بــا تیـغ نطق حیدری‌اش

پــرده ی خصــم را دریـده تویی

آنکــه هــر تلخـیِ مصیبت را

شهد جان کرده و چشیده تویی

آنکــه بهــر بقــای عـاشورا

یک جهان شورآفریـده تویـی

آنکه زخم درون و زخم سـرش

آسمان را به خون کشیده تویی

باغبانــی کــه لاله‌هــایش را

دست گلچین به تیغ چیده تویی

زائـری کز هـزار و نهصـد زخم

پاسخ خـویش را شنیـده تویی

آسمانـی کــه بـی‌ستاره شــده

مهر و ماهش به خون طپیده تویی

آفتابی که گشته چل منزل

دور هجده سرِ بریده تویـی

ذکر سرها هماره بود به لب

السلام علیک یا زینب

*****
سال‌هــا تـا ابــد هـزاره ی توست

روزهــا روز یـــادواره ی تــوست

کوفــه و شـام بعــد عــاشورا

شاهـد نهضـت دوبــاره ی تــوست

همچنان بغـض در گلــو مانــده

نفس کوفـه بــا اشــاره ی تـوست

این تـن گوشـوار عرش خداست

یا تو عرشی و گوشـواره ی تـوست؟

سنـگ قعـر جهنّمـش خــوانند

دل هر کس که بـی‌شراره ی توست

این بوَد حلق چاک چاک حسین

یا همان قلب پاره‌پـاره ی تـوست؟

اشــک شب‌هــای آسمانـی‌ها

خون هفتاد و دو ستاره ی توست

نظـر لطف تو، بـه گریه ی ماست

اشک شرمنـده از نظاره ی توست

همــه بیچــاره‌ایم و چــاره ی مـا

نظــر رحمــت همــاره ی تـوست

چشم مـا در مصیبت تـو گریست

گر پسندی تو، بهتر از این چیست؟

*****
به خداونــدی خـدا سوگند

به امامـان جدا جـدا سوگند

به محمّد، به فاطمه، بـه علی

به تمامــیّ انبیــا ســوگند

به حسینی که تشنه لب، او را

سـر بریدنـد از قفـا سـوگند

بـه دو دست بریده ی عباس

که جدا شد به کربلا سوگند

به همان سینه ی شکسته که گشت

از سـم اسب، توتیـا سـوگند

به همان طایری که با دمِ تیر

ذبـح گردیـد در هـوا سوگند

به یتیمی که چون خیام حسین

سـوخت دامانش از جفـا سـوگند

به خروش تو و به خون حسین

بـه دو دریـای اشـک مـا سوگند

بـه حسین و بـه ظهـر عــاشورا

بــه نواهــای نــینوا ســوگند

به خدایی که بود و باشد و هست

بـی تو اسـلام رفته بود از دست

ای بتول علی نما زینب

دومین عصمت خدا زینب

جامع افتخار آل الله

مرکز اقتدار ها زینب

هر چه خوبی که آفریده خدا

همه حاصل بود تو را زینب

علی دیگر و حسین دگر

آفرید از تو کبریا زینب

حق اُخت الحسین بودن را

خوب آورده ای به جا زینب

نهضتی کز حسین شد آغاز

تو رساندی به انتها زینب

در رسانیدن پیام حسین

ای تو جبریل کربلا زینب

وارثان قیام عاشورا

همه گویند یک صدا زینب

عدد شصت و نه که هست یکی

در حساب حروف با زینب

زان سبب گفته اند هر کس را

حاجتی هست از تو یا زینب

شصت و نه سکه را به نام شما

به مساکین کند عطا زینب

تا که از پنجۀ خدایی تو

حاجت او شود روا زینب

ای شهادت به صبر تو مدیون

مرد میدان هر بلا زینب

یک زن و اینهمه جوان مردی

مرحبا بر تو مرحبا زینب

نهضت سرخ کربلا چون هست

حاصل رنج انبیا زینب

ز آنچه کردی که تا بجا ماند

نهضت سرخ کربلا زینب

از تو و صبر تو سپاسگذار

انبیایند و اولیاء زینب

کعبۀ نهضت حسینی را

مروه عباس و تو صفا زینب

یاد روزی که گرد کعبۀ عشق

داشتی حجه النساء زینب

بود قربانیت دو فرزندت

که در آن عرصه شد فدا زینب

دو توان سوز روز عاشورا

ای لبت چشمه بقا زینب

گر فرات از لب تو ماند به دور

داشت از همتت حیا زینب

ای هماهنگ و هم دل و همگام

با حسین ابن مرتضی زینب

چون که در گیر و دار عاشورا

زد کسی ظهر را صلا زینب

تا که محکم کنید در عالم

پایه های نماز را زینب

او به میدان نماز خوف بخواند

تو به دامان خیمه ها زینب

سید الساجیدین که در هر امر

بُد امام و ولی تو را زینب

بوسه دادن به حلق خونین را

به تو کرده است اقتدا زینب

در ره شام شد امامت را

نور روی تو رهنما زینب

کودکان در مسیر کوفه و شام

به تو آرند التجا زینب

زیر زنجیر و تازیانه بود

حرفشان یا حسین و یا زینب

ای که یاد تو می شود هرجا

که بود یاد کربلا زینب

هست در هر نگاه و هر نفست

روح ارشاد نسل ها زینب

شد ز اشک تو باغ دین سر سبز

ای عزادار لاله ها زینب

گرچه فریاد غربتت آن روز

گشت خاموش در فضا زینب

تا ابد از بلندگوی زمان

می رسد خطبه ات به ما زینب

 سیدرضاموید



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:رت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,, :: نويسنده : روابط عمومی هیئت زینبیون (س), | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» متن اشعارسنیه زنی شور









 

قطعه و مفرد


خاطره
چون شمع میان حجره در شهرِ دمشق
با خاطره‌ی کرب و بلا می‌سوزم

مقتل
امشب نه شبِ وفات زینب باشد
در مقتل کربلا عمرش سر شد

قسمت
از غربت تو کارِ دلم ماتم و غم شد
از کرب و بلا قسمتِ من قامتِ خم شد

 

رباعی و دوبیتی


همسفر
زینبم من زیر لب ذکرِ غمِ مادر کنم
لحظه‌‌ای فکرِ حسن یا گریه بر حیدر کنم
تا بیایی ای حسینم همسفر سازی مرا
خاکِ این حجره به اشکِ دیدگانم تر کنم

وداع
زینب آخر این شبِ تاریک را سر می‌کند
یاد از یاس و شقایق، یا صنوبر می‌کند
این وداعِ آخر و جان دادنِ بانوی عشق
عاقبت وصل حسینش را میّسر می‌کند

وفا
ز تو دارم دلِ پر آه و دردی
ندیدم قدری از سوی تو مردی
به هر جا رو نمودم ذره‌ای هم
الا دنیا وفا بر من نکردی

گل
هر گلی گل می‌کنه اما معطر نمی‌شه
هیچ گلی مثلِ گلِ عزیزِ خواهر نمی‌شه
اگه خواهری یه روز غمِ برادر ببینه
واسه خواهر هیچ کسی مثلِ برادر نمی‌شه

نوحه
می‌روم با اشک و ناله در هوای کربلایت
لحظه‌های آخر عمر، نیمه‌جانم هم فدایت
جامه‌ی تارِ عزایت بین هنوزم بر تنم هست
با صدایی که گرفته نوحه می‌خوانم برایت

نسیم
نسیمی کز دلِ زینب برآید
هر آن کس بشنود عمرش سرآید
از این دردی که بر زینب رسیده
ز سوزش سینه‌ها از تن در آید

دوری
غمم از دوریِ کویِ حسین است
طبیبِ دردِ من موی حسین است
شدم بیمار و محزون و زمین‌گیر
شفای جانِ من روی حسین است

 

اشعار عروضی


نگفته‌ها
تنگ غروب شد و دلم عقده‌ی خود وا می‌کنه
آروم آروم گریه برا زینب زهرا می‌کنه
دل اومده تو شبِ غم بازم یه عاشق بمونه
تو نیمه‌ی ماه رجب دعا و قرآن بخونه
میون هر اشک و دعاش هزار تا آهِ لرزونه
شامِ وفاتِ زینبه شده دلم عزاخونه
کاشکی می‌شد تو این غروب ز غصه بر لب می‌شدم
کنج ضریح با صفاش زائرِ زینب می‌شدم
شنیده‌ام که این خانم تو عمرِ خود شرر دیده
تو مدینه مادرش و خسته به پشت در دیده
به شهر کوفه پدر و کشته‌ی زخم سر دیده
میون طشت پر ز خون پاره‌های جگر دیده
بزرگ ترین ماتم و اون به دشت کربلا دیده
میون قتلگه یه روز یه جسمِ سر جدا دیده
نگفته‌ها زیاده از این زینبِ قد خمیده
فقط حسینش می‌دونه که خواهرش چی کشیده

طنین
یه عمریه دلم حسین باهات بود
تشنه‌ی درمونِ دو تا چشات بود
وقتِ پریشونیِ‌ من برادر
وجودِ من منتظرِ نگات بود
آروم می‌شد زینبِ مضطرِ تو
شفا براش طنینِ اون صدات بود
همسفری که بین راه با چشماش
دنبال دیدنِ قد و بالات بود
خواهری که اومد میون مقتل
بوسه گیرِ حنجرِ سر جدات بود
تو کربلا، تو عاشورا، شهرِ شام
صبرِ من از نوای آشنات بود
برادرم مرحمِ زخم هجرت
پیراهنِ خونیِ کربلات بود
خوب می‌دونی حسین برادرِ من
زینب دلش همیشه مبتلات بود

کیست؟
کیست جز زینب صفای عالمیْن
کیست چون زینب طرفدارِ‌حسین
کیست جز زینب انیسِ روحِ عشق
مرحمِ زخمِ دلِ مجروحِ عشق
کیست زینب «زینِ اب» در شأن اوست
اهل عالم جملگی را آبروست
کیست زینب کیست این جانباز عشق
او که زهرایی است مدفون در دمشق
کیست جز زینب علی را نورِ عین
کیست زینب صاحبِ قلبِ حسین
زینب است و تالی زهراست او
مایه‌ی خوشحالی زهراست او
کیست زینب آیتِ مُظهَر شده
کیست زینب لاله‌ای پرپر شده
کیست زینب راحت روحِ حسین
ناخدای کشتی نوحِ حسین
کیست زینب باغبان باغ عشق
بر دلش یک آسمان از داغِ عشق
نورِ زینب تا در این عالم دمید
گوییا شادی و غم با هم رسید

دل
به دریای پر از غم، امان از دلِ زینب
به عمری همه ماتم، امان از دلِ زینب
کشیده غم دنیا به سوزِ دل و سینه
از آن شهرِ مدینه، امان از دلِ زینب
نظر کرده به مادر میانِ در و دیوار
همان قصه‌ی مسمار، امان از دلِ زینب
از آن سیلی ملعون، که شد قاتلِ زهرا
همان غربت کبری، امان از دلِ زینب
ز داغ و غمِ کوفه به قلبش شرر افتاد
به یادِ پدر افتاد، امان از دلی زینب
چو یارِ حسنش بود از آن طشت جگر گون
دلش گشته پر از خون، امان از دلِ زینب
چو شد کرب و بلایی به آن قدِ خمیده
بدید رأس بریده، امان از دلِ زینب
نمک پاشِ دلش بود، همان دشمن ایمان
کتک زد به یتیمان، امان از دلِ زینب
پرستارِ ولایت در آن خیمه‌ی آتش
بسوزد دلِ ماهش، امان از دلِ زینب
به شام آمد و دیدش چو دشنام و حسارت
بنالید از اسارت، امان از دلِ زینب
به بالای نی‌اش دید، سر زاده‌ی زهرا
به چوبه زده سر را، امان از دلِ زینب
در آن کنجِ خرابه، شده بانوی ناله
ز هجران سه ساله، امان از دلِ زینب
اگر خون بفشاند، ز چشمِ بنی آدم
بگوید دلِ عالم، امان از دلِ زینب

گرفتار
آن کس که خریدارِ تو شد حضرت زینب
بی‌واهمه بیمارِ تو شد حضرت زینب
آن مرغِ محبت که سرِ کوی تو پَر زد
همواره گرفتارِ تو شد حضرتِ زینب
آن روزِ تولد که جهان اشکِ بصر ریخت
اشکِ همه غمخوارِ تو شد حضرتِ زینب
آن کرب و بلایی که شد از هستِ تو جاوید
خود قصه‌ی غمبارِ تو شد حضرت زینب
آن سر که به نیزه شد و قرآن به لبش بود
پیوسته مددکارِ تو شد حضرت زینب
آن وقت که آتش ز جفا بر سرتان ریخت
چشمانِ جهان زارِ تو شد حضرت زینب
آن کوفه و آن هلهله و مجلسِ شادی
بزمِ غمِ پیکارِ تو شد حضرت زینب
آن چوبه‌ی محمل که غمین گشت ز داغت
سرمایه‌ی ایثارِ تو شد حضرت زینب
آن کافرِ بی دین و همان جام شرابش
شرمنده‌ی گفتارِ تو شد حضرت زینب
آن کودک گریان شده در کنجِ خرابه
هنگامِ سفر یارِ تو شد حضرت زینب
آن ثابت اگر گفت برایت خطِ شعری
پروانه‌ی گلزارِ تو شد حضرت زینب

سربند
تو تمومِ زندگیم عشق تو مهمونِ منه
حرم و ضریحِ تو بسته به این جونِ منه
تو پرستارِ دلِ خسته‌ و بیمارِ منی
بانویِ محبت و چاره‌ی هر کارِ منی
این دلم یه عمریه سربندِ اون نام شماست
انگاری رو هر بامی پر می‌زنه بامِ شماست
السلام دخت علی یارِ حسن عشقِ حسین
السلام زینب فاطمی نسب نورِ دو عین
السلام حامی و غمخوارِ شه کرب و بلا
السلام که بُود نام تو هر لحظه دوا
غصه‌ی اسارتت وقتی به دل پا می‌زاره
رو دلِ غمگین من یه دنیا غوغا می‌زاره
تو دمشقی ولی بوی تو ز کربلا می‌آد
همه عالم می‌دونند عاشقتم خیلی زیاد

 

اشعار نو


در حال آماده سازی ...

 

ذکر و سرود


کربلایی‌ها
خوش اومدی برادرم، لحظه‌ی پر کشیدنه
برای خواهرت حسین، بی‌تو بودن یه مُردنه
شب وصلِ من و جانانم رسیده
خدا امشب مه و مهتابم دمیده
حسین جانم بده زینب را تسلی
تو می‌دونی که بعدِ تو چی کشیده
یا زینب وای وای (4)
یه عمری بودم یا حسین، همیشه در تاب و تبت
چند سالی که جدا شدیم، یه قرنِ واسه زینبت
من از دیدارِ تو دلبر شادم حسین جان
من از وصلت که دل آبادم حسین جان
همه لحظه به فکرت بودم برادر
ز تو ممنون که کردی یادم حسین جان
یا زینب وای وای (4)
کنارِ بسترم همه بی‌سر و سامونِ منند
تمومِ کربلایی‌ها امشب و مهمونِ منند
غمی امشب درون سینه ندارم
نشسته چون علی اکبر در کنارم
دو چشمم را ببندد دستِ حسینم
به روی دستِ ابالفضلم سر گذارم
یا زینب وای وای (4)

مهمونی
ای برادرم بیا آخرِ عمرِ زینبه
ذکرِ تو یه عمریه هر روز و شب روی لبه
هدیه‌های زینبت، موی سفید و چشمِ تار
بیا مهمونی داداش که هدیه‌هام مرتبه
داداش حسین ـ بیا بیا (4)
یوسف کرب و بلا یعقوب چشم به رات منم
یا حسین خوب می‌دونی یه عمری مبتلات منم
من چشام سو نداره، چون شده نذرِ گریه‌هات
تو خودت حرفی بزن خواهرِ با وفات منم
داداش حسین ـ بیا بیا (4)

پیرْهنِ عشق
ز حالِ زارِ زینب دلی خبر ندارد
به خیلِ دردِ و آهش دوا اثر ندارد
فتاده بینِ حجره میانِ خاکِ ماتم
به غیر پیرْهنِ عشق چیزی به بر ندارد
سیدتی یا زینب (4)
گهی به بوسه دارد به پیرُهن اشاره
گهی به اشکِ چشمی تر می‌کند ستاره
در بین گفتگویش گوید به آهِ رنجور
بر تو سلام حسینم ای ماهِ پاره پاره
سیدتی یا زینب (4)
نهاده سر به سجده به هر خطِ ثنایش
به نغمه‌های الحمد صدا کند خدایش
دو چشمِ انتظارش به راه حجره مانده
به مقدم برادر فتاده خود به پایش
سیدتی یا زینب (4)

کی می‌آیی؟
ای برادر ببین خونجگرم
بنگر چشمِ ترم
تو نبودی چه آمد به سرم
تو که رفتی شدم خسته ز غم
زار و پر بسته ز غم
به خدا بی تو خم شد کمرم
یاحسین‌جان بیا منتظرم ـ کی‌می‌آیی حسین‌جان به برم(2)
چه جفا کرد به ما دشمنِ دون
در همان عصرِ جنون
جسم تو دید دو چشمم پرِ خون
من اسیرِ رهِ ظلم و جفا
گریه‌هایم به خفا
عقده‌ام گشت دگر رو به فزون
یاحسین‌جان بیا منتظرم ـ کی‌می‌آیی حسین‌جان به برم(2)

 

شور و بحر طویل


هر نوای من ـ یا حسین یا حسین یا حسین
گریه های من ـ یا حسین یا حسین یا حسین
* * *
هر نوایم هر نوایم خورده مُهرِ یا حسین
قطره قطره گریه‌هایم خورده مُهرِ یا حسین
وای از این داغ جدایی آنقدر پیرم نمود
گوئیا بر عقده‌هایم خورده مُهرِ یا حسین
* * *
آنقدر با کودکانت گریه کردم یا حسین
کس نشد هرگز دوایی بهرِ دردم یا حسین
در چهلِ منزل فقط این غصه و ماتم بس است
روی نی رأست به پیشم بوده هر دم یا حسین
* * *
حسین حسین جان برادر (4)
نگفته بودم حسین جان، زینب و تنها نذاری
خواهر دل بسته‌ات رو، تو سفرت جا نذاری
زینبت و جا گذاشتی، دلم رو تنها گذاشتی
این همه غم رو ندیدی، من رو تو غمها گذاشتی
حسین حسین جان برادر (4)
این همه درد و مصیبت گر چه به جونم خریدم
هر چی توی کوفه گشتم یه آشنا من ندیدم
تو شهرِ شام اومدم من، زهرِ عدو را چشیدم
چوب و شراب و سر تو، بذار نگم چی کشیدم
حسین حسین جان برادر (4)

زینب زینب
نائبة الزهراء، عقیلة النساء، سلیلة الزهراء، نابغة الزهرا
ولیدة الفصاحة، صابرة محتسبه، ملیکة الکربلا
قرة عین مرتضى، محبوبة المصطفى، عقیلة هاشمیه
محدثه، زاهده، عابده، مرضیه، معصومه
امینة ‏الله، عقیلة الله، ناموس الله، سرّ ابیها

روی لب ـ نوای هر شب ـ یا زینب(س)
یا زینب ذکریه که رمزِ حیاته
با زینب که باشی حسینم باهاته
آقامون ‌حسینه، کشتیِ نجاته
ناخداش زینبه، دریاش گریه‌هاته
یا زینب نغمه‌ی، قلب شاه عشقه

کربلا بهشته، دروازش دمشقه



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب::حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,, :: 10:1 :: نويسنده : روابط عمومی هیئت زینبیون (س), | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» متن اشعاروفات حضرت زینب(س)

 

 

 

 

 

ای پرچم کربلا به دوشت، زینب

قربان تو و خشم و خروشت زینب

تا موی سرت، سپید شد از غم دوست

شد کعبه ی دل، سیاه پوشت زینب

علی موسوی گرمارودی

*****

زینب که قیام کربلا زنده ازاوست

ایثارگری و صبر پاینده از اوست

از جلوه او چهارده قرن گذشت

امّا به خدا همیشه آینده از اوست

سازگار

*****

جا دارد اگر فلک کنون گریه کند

با زخم دل و سوز درون گریه کند

تو زینبی و مهدی زهرا شب و روز

از بهر اسارت تو خون گریه کند

سیدهاشم وفایی

*****

در کرببلا به دردها درمان داد

جان داد ولی جان به ره جانان داد

بر برگ گل لاله نوشتند به خون

از هجر حسین، زینب آخر جان داد

 سیدهاشم وفایی

*****

با داغ و فراق، آشنایی زینب

با درد و غم و عشق، دوایی زینب

سوگند به مظلومی زهرای بتول

تو فاطمه کرب و بلایی زینب

 سیدهاشم وفایی

*****

زینب که دل و روح دلیری دارد

در یاری دین سهم کثیری دارد

همچون حسن و حسین و زهرا و علی

نیرویِ شکست ناپذیری دارد

مؤید

*****

بر حنجر خون، نوای عشقی زینب

دلداده و جان فدای عشقی زینب

در بهت سکوت کوفه، در ظلمت شام

پیغامبرِ خدای عشقی زینب

شفق



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:حضرت زینبمتن اشعاروفات حضرت زینب(س) یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,, روابط عمومی هیئت زینبیون (س), | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» متن اشعاروفات حضرت زینب(س)






صبر را معنا و مفهومي به نام زينب است

احترام عشق هم از احترام زينب است

شهر بي ميخانه و ساقي نباشد شهر عشق

نشئگان عشق را مستي زجام زينب است

فرش را تا عرش پيمودن نه كار هر كسي است

اين مسافت هر چه باشد زير گام زينب است

كيست زينب علم اول علم آخر پيش اوست

متن عاشورا مدون با پيام زينب است

كيست زينب در صواب شاهدان حق شريك

ثبت در اسناد عاشورا سهام زينب است

عشق يعني سز فرازي سر شكستن پيش يار

شيوه از سر گذشتن در مرام زينب است

دستهايش بسته سر بشكسته مغرد چو شير

وحشت حكام جور از انتقام زينب است

بغض زينب در گلو يعني مهيب انفجار

انفجار نسلها با اهتمام زينب است

مي زند فرياد فريادي كه حيدر گونه است

ازدحام اهل كوفه از كلام زينب است

داوري بنگر كه در بيدادگاه شهر شام

با حسين همدست گشتن اتهام زينب است

مشت را كرده گره با هيبت و احساس گفت

اين حسين فرماده عالم امام زينب است

گرچه جايز نيست از بهر زنان امر جهاد

چادرو پوشش نمادي از قيام زينب است

افتخار سيد خوش زاد مي داني ز چيست

افتخار او همين بس كه غلام زينب است

گرچه بين بانوان زهرا مقام اول است

بعد زهرا رتبه برتر مقام زينب است

سيد حسن خوش زاد

 

 

 

 

آنکه بد گوهر دریای حیا زینب بود

در حیا نایبة خیر نساء زینب بود

آنکه دانشگده سینه زهرا پیمود

گشت علامه شد انگشت نما زینب بود

دختری که بجهان زین ابش نام آمد

دختر شاه عرب شیر خدا زینب بود

تالی حضرت صدیقه و اخت الحسنین

سینه­اش آینة صدق و صفا زینب بود

آنکه پیمود ره مهر و وفا شد نامی

زیب دیباچه دیوان وفا زینب بود

آنکه مبهوت زصبرش شده ایوب صبور

معدن صبر به صحرای بلا زینب بود

آنکه بعد از شه لب تشنه بهنگام بلا

قد علم کرد بمیدان وفا زینب بود

آنکه در جای حسینش ز وفاداری شد

ملجأ و دادرس آل عبا زینب بود

آنکه با شرکت اطفال یتیمان حسین

بست در قتلگه اش عقد عزا زینب بود

آنکه افراشت پس از قتل حسین رایت دین

کرد در کرب و بلا شقه گشا زینب بود

آنکه با شوق بیاری برادر برخاست

پیروی کرد از او پای بپا زینب بود

آنکه همدست حسین گشته و بر خلق رساند

صورت و معنی قرآن خدا زینب بود

آنکه بر اهل جهان موی به مو کرد اعلان

اصل منظور شه کرب و بلا زینب بود

آنکه در حال اسیریش به نهضت پرداخت

شت خاتون ظفر با اسرا زینب بود

هرکجا بر سر نی رفت سر پاک حسین

بروی ناقة عریان ز قفات زینب بود

آنکه نشکست وقارش باسارت اما

با سکینت به شکست اهل جفا زینب بود

آنکه در ناقه عریان بدیار کوفه

حق را کرد ز ناحق جدا زینب بود

آنکه با منطق شیرین و بگفتار فصیح

محشری کرد در آن شهر بپا زینب بود

آنکه از کثرت احساس به محمل زده سر

گیسویش کرد مخصب به دما زینب بود

آنکه در بارگه زادة مرجانة پست

تنگ کرد عرصه بر آن شوم و ذغا زینب بود

آنکه در مجلس شامات به میر شامات

گفت با طعنه که ابن الطلقا زینب بود

آنکه بی باک و دلیرانه به ارکان یزید

لرزه افکند در آن دار جفا زینب بود

آنکه نام امویها به فضاحت ها برد

کرد رسوازده ، با بانگ رسا زینب بود

آنکه وارونه شد از همت او تخت یزید

کند آن سلطنت از بیخ و بنا زینب بود

ثائبا آنکه بویرانة شام اندر شام

نصب یا نام حسین کرد لوا زینب بود


++++++++++

 

 

 

خودم ديدم كه صحرا لاله گون بود

زمين از خون ياران غرقه خون بود

خودم ديدم فضاى آسمانها

پر از انا اليه راجعون بود

خودم ديدم كه نور چشم زهرا

جراحات تنش از حد فزون بود

خودم ديدم كه بر هر برگ لاله

نوشته اين سخن با خط خون بود

گلى گم كرده ام ميجويم او را،

 به هر گل ميرسم ميبويم او را

خودم ديدم گلوى اصغرش را

خودم در بر كشيدم اكبرش را

اگر چه از كنار نهر علقم

زگريه منع كردم خواهرم را

خودم ديدم كه زهرا ناله ميكرد

خودم ديدم سرشك مادرم را

مكن منعم اگر با اينهمه داغ

زنم بر چوبه محمل سرم را

گلى گم كرده ام ميجويم او را

، به هر گل ميرسم ميبويم او را

خودم ديدم كه دلها مرده بودند

خودم ديدم همه افسرده بودند

خودم ديدم كبوترهاى معصوم

همه در زير پر، سر برده بودند

خودم ديدم كه گلهاى نبوت

زبى ابى همه پژمرده بودند

همان جايى كه فرزندان زهرا

بجرم عشق سيلى خورده بودند

گلى گم كرده ام ميجويم او را

، به هر گل ميرسم ميبويم او را

گل من يك نشان در بدن داشت

، يكى پيراهن كهنه به تن داشت

 

 تا خیمه زد به ساحل خطبه کلام تو

خوابید موج های  خروشان به نام تو

از کوفه تا به شام فقط سنگ می زدند

مدفون کنند تا همه جا سیر گام تو

جز با عنایت تو به چوب کجاوه ات

دست که می رسید به بالای بام تو

خطبه مخوان به مرم از سنگ پست تر

اینجا نمی دهند جواب سلام تو

ما را سوار ناقه غمگین خویش کن

شاید شویم زائر زلف امام تو

 

دارد از روز ازل دیده بینا زینب

عشق را کرده به نه کنگره معنا زینب

اولین صابره ارض و سما باشدو بس

علم پیغمبری آموخت ز طاها زینب

بود او عالمه مکتب فرهنگ علی

پرورش یافته در دامن زهرا زینب

همچنان کمه به نبی ام ابیها زهراست

با شد از بهر علی ام ابیها زینب

گشت قربانی کعبه به منای شهدا

هستی اش را به خدا می کند اهدا زینب

در اسارت سخن از غیرت و آزادی گفت

اه و زاری نکند در بر اعدا زینب

عبد الحسین رضایی

 

*********

 

 

بود آخرين لحظه عمر من

الا شام غم با تو گويم سخن

چه خوش بود آئين غمخواريت

ز آل علي ميهمانداريت

دگر جانم از غصه بر لب رسيد

گذشت آنچه از توبه زينب رسيد

خداحافظ اي شهر آزارها

خداحافظ اي كوي بازارها

خداحافظ اي شهر چنگ ها

خدا حافظ اي بارش سنگ ها

خداحافظ اي شهر رنج و بلا

خداحافظ اي چوب طشت و طلا

خداحافظ اي قصه بزم مي

خداحافظ اي رأس بالاي ني

خداحافظ اي اشگ جمازه ها

خداحافظ اي زيب درازه ها

خداحافظ اي شهر دشنام ها

خداحافظ اي كوچه ها بامها

خداحافظ اي دست در سلسله

خداحافظ اي پاي پر آبله

خداحافظ اي سنگ وخون جبين

خداحافظ اي سيد و الساجدين

خداحافظ اي رنج ها درد ها

خدا حافظ اي خاك ها گرد ها

خداحافظ اي ناقه بي جهاز

خداحافظ اي اختران حجاز

خداحافظ اي گوش پاره شده

ز تو  غارت گوشواره شده

خداحافظ اي خاك ويران سرا

خداحافظ اي آل خير الورا

خداحافظ اي ياس نيلي شده

يتيم نوازش به سيلي شده >

من اينجا خودم ديدم از خون خضاب

سر نيزه ها هيجده آفتاب

همين جا كنارم ني و دف زدند

به ديدار هجده گلم كف زدند

همين جا دلم شد زغم چاك چاك

كه خورشيدم افتاده برروي خاك

همين جا به زخمم نمك مي زدند

عزيز دلم را كتك مي زدند

همين جا به فرقم ادو خاك ريخت

به گل هاي من خارو خاشاك ريخت

همين جا ز غم جان من خسته بود

كه ده تن به يك ريسمان بسته بود

همين جا دوو چشمم زخون تر شده

كه ياسم به ويرانه پرپر شده

همين جا به ويرتنه بلبل گريست

فريبانه بر غربت گل گريست

همين جا زغم جانم آمد به لب

كه در گل گلم دفن شد نيمه شب

دريغا كه آن گوهر پاك رفت

چو زهرا غريبانه در خاك رفت

الا اي همه نسلهل بعد من

بگوئيد از غول من اين سخن

كه زينب از اين كوه اندوه و درد

به موج بلا جون علي صبر كرد

خدا داند و غصه هاي دلش

كه داغ حسينش بود قاتلش

مرا يك جهان درد و واغ و غم است

كه توصيف آن بر لب ميثم است

حاج غلامرضا سازگار(ميثم

 

 

 

 

دارم هوس که با تو دمی گفتگو کنم

تاسرگذشت خود همه را موبموکنم

نگذاشتند تا که کنم دفن پیکرت

وز آب دیده نعش ترا شست شو کنم

میخواستم اگر که مهلت نداد شمر

آبی بوقت مرگ ترا در گلو کنم

بگذاشتم ترا و برفتم زکربلا

جز کربلا ترا بکجا جستجو کنم

خواهم بتربت تو برادر علی الدّوام

بنشینم وهمیشه زخاک تو بو کنم

گر نیست رخصتم که بمانم بکربلا

من جانب مدینه چسان بیتو رو کنم

عباس و قاسم و علی اکبر بزیر خاک

من زندگی چگونه دیگر آرزو کنم

 

************** 

 

يا اخا درد هم آغوش من است

پرچم عشق تو بر دوش من است

شکوه ای نيست در اين ابرازم

به حديث غم تو می نازم

نه غم و رنج کنون می کشدم

شوق ديدار رخت می کشدم

مرغ بشکسته پر و بال

 من راوی مقتل گودالم من

زائر تشنه لب علقمه ام

 سند مستند فاطمه ام

آنکه با خصم تو جنگيده منم

 بانی عشق پسنديده منم

صاحب نافلهء زندانم

 شاهد قافلهء طفلانم

ناظر چشم گهربار منم

روح آرامش بيمار منم

بر حرم حملهء مردم ديدم

 خيمه ها را به تلاطم ديدم

ديده ام سيلی نامردان را

طفل گم گشته و سرگردان را

پيش مجنون گل ليلی چيدند

راس معشوق مرا ببريدند

ماجرايی که ز محمل دارم

 خاطراتی است که در دل دارم

چون که انگشت نما شد سر تو

باز شد تازه لب خواهر تو

دامنم خيس شد از چشم ترم

چوبه محملم از خون سرم

آن زمان ناطقم از حيدر بود

اثر خطبه ام از کوثر بود

کاخ ها را همه ويران کردم

ز غم آزاد اسيران کردم



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» متن اشعاروفات حضرت زینب(س)







 

اسارت

 

 

شمع سان از غم هجر رخ تو آب شدم

باورت نیست اخا بدتوبیچاره شدم
بعدت ای مونس جان زینب آواره شدم
قدر تاریخ به من ظلم وجسارت گشته
خواهر تو هدف تیر حقارت گشته
باورت نیست ولی دست مراهم بستند
حرمت خواهر غمدیده تو بشکستند
باورت نیست ولی دین من انکار شده
آسمان پیش دوچشمان ترم تارشده
باورت نیست منو کوچه وبازار کجا
دختر فاطمه ومجلس اغیار کجا
یا اخا رفتی و بی پشت وپناهم کردی
مردم آن لحظه که از نیزه نگاهم کردی
غیرت اله تو رامحو تماشا شده ام
سرو بودم زغمت جان اخا تا شده ام
کاش عباس به نیزه بنهد چشم به هم
زینب وسلسله و همرهی نامحرم
هرکجا نام تو بردم پاسخم دشنام است
چشم در راه من وتو کوچه های شام است



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» عناوين آخرين مطالب
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به پایگاه اشعارمذهبی بیت الائمه بوده وهرگونه کپی برداری باذکرنام منبع بلامانع است ....